پیاده روی عاشقانه در عصری بهاری..
حرفهای دلبرانه،خنده های عاشقانه مست مستم از نگاهت،آن نگاه دلبرانه بوسه بر لبهای شیرین،بوسه های عاشقانه دست در ست می رویم به سوی خانه نقل و نباتم،شکرپنیرم جانانم درد و بلات تو جونم فدات بشم مادر که روز به روز خانوم تر می شی. چندوقت قبل 28 خرداد اصفهان بودیم و من و تو دو روز را با هم،فقط من و تو،گذروندیم. روز اول رفتیم چهارباغ می خواستم واست عروسک شرک یا اسمورف بگیرم که خودت اختاپوس را انتخاب کردی... بعدش دوتایی دست تو دست رفتیم طرف آمادگاه..در عصر خنک یک روز بهاری،در چهارباغ با اون صفای همیشگی من و تو با هم بودیم...
نویسنده :
مامان مژگان
12:06