جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بر آستان جانان

ای بالا بلند عشوه گر شکر خای من

              ای همه شکلِ تو مطبوع و همه جایِ تو خوش دلم از عشوه شیرینِ شکرخایِ تو خوش همچو گلبرگِ طری هست وجودِ تو لطیف همچو سروِ چمن خلد سراپایِ تو خوش شیوه و نازِ تو شیرین خط و خال توِ ملیح چشم و ابرویِ تو زیبا قد و بالایِ تو خوش هم گلستانِ خیالم ز تو پرنقش و نگار هم مشامِ دلم از زلفِ سمن سایِ تو خوش در ره عشق که از سیلِ بلا نیست گذار کرده‌ام خاطر خود را به تمنایِ تو خوش شکرِ چشم تو چه گویم که بدان بیماری می کند دردِ مرا از رخ زیبایِ تو خوش در بیابانِ طلب گر چه ز هر سو خطریست می‌رود حا...
22 تير 1392

آهای آهای خرگوشه،خرگوشه باهوشه

        پی نوشت: وقتی خانوم داشتند جانان گل را نقاشی می کردند دخترم اینقدر خودشو گرفته بود و حسابی باد به گلو انداخته بود..اخه خودش می دونه چقدر خوشگله و داشت با نمک تر هم می شد....بعد هم که همه هی نگاهش می کردند و ذوق را میکردند.... دیوونتم مامانی   ...
14 تير 1392

سیمین بری گل پیکری آری

  سیمین بری گل پیکری آری       از ماه و گل زیبـــا تر ی آری همچون پری افسونگری آری  دیوانه رویت منم  چه خواهی دگر ازمن سرگشته کویــت منم نداری خبر از من     ...
21 خرداد 1392

الهی نامه

  الهی مامان فدات بشه،که اینقدر روز به روز شیرین تر و شیطون تر می شی...وقتی سرفه می کنی خودت می زنی پشت خودت(به تقلید از من و بابایی) و وقتی هم که سرفه ات تموم شده واسه اینکه ما بیشتر نازت را بکشیم الکی سرفه می کنی...   الهی مامان دورت بگرده که کمکم می کنی می ری وسایل خودت را می ذاری توی کشوی خودت..اما بعد باز می خواهی کمک کنی هرچی دم دستت هست را می ری می ذاری اون تو........   الهی مامان قربونت بره که تاز صدای موسیقی می شنوی شروع می کنی به رقصیدن.. و بقیه را هم واردار می کنی هم دست بزنند و هم به قول خودت نای نای کنند..دلبرکم   الهی مامان پیش مرگت بشه که وقتی باکنکت توی دستت پکید،متوجه نشدی چطور شد...
29 ارديبهشت 1392

کی می خواد بره حمام؟

                پی نوشت:لازم به ذکر می باشد این کودک کماکان به خوردن ماست علاقه فراوانی داردو حتی در مواقع بی اشتهایی شدید از خوردن نان خشک+ماست و نیز نان خشک+دوغ،استقبال فراوان به عمل می آورد.   ...
29 ارديبهشت 1392

در اومد از حموم يه دونه المـــــاس

        نیست آسان عشق جانان باختن دل فشاندن بعد از آن جان باختن عشق را جان دگر باید از آنک با جنین جان عشق نتوان باختن   خانوم خانوم،جیگر خانوم،جانان خانوم درد و بلات تو چشام،درد و بلات تو جونم..که اینقدر دوست داری بری حموم.............. وقتی من یا بابایی می ریم حمام می آیی پشت در وامیستی هی می گی.."حمممممممم.....ححححححممممممم" اینقدر هم صداتو لوس می کنی که دل آدم کباب میشه واست وقتی هم می بریمت حموم اول درست می شینی  و فقط با آب بازی می کنی..اما  یواش یواش یخت آب میشه می خواهی راه بری....   آخ آخ امان از موقعی که شامپو می ریزیم...
29 ارديبهشت 1392

کرشمه

            تو را من می سرایم تو را من میزدایم از غبار بی کسی ها تو را من می رسانم تا به اوج آسمانها تو را من دوست می دارم به قدر جانم ای جانان   خوشگلم،ستاره ام آسمونم،جانانم دلم میخواد خدارو ببینم و ازش بپرسم زمان خلقت تو به چی فکر میکرد که تو اینقدر قشنگ،دلربا،شیرین،رنگ،بامزه،مهربون و دوست داشتنی  شدی؟ دور چشمات بگردم.هزار بار گفته ام و هزار بار دیگه می گم و هزار بار دیگه هم خواهم گفت که چقدر لحظه به لحظه دوست داشتنی تر و عزیزتر می شی واسه ما.... الان هم درست و حسابی راه می ری،درست حسابی شیطونی می کنی...حرف می زنی(با همان ...
29 ارديبهشت 1392