جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بر آستان جانان

نابغه کوچولو

1392/9/20 9:39
نویسنده : مامان مژگان
151 بازدید
اشتراک گذاری

 

2 سال و هفت ماه

 

من نگاهم مات چشمان تو شد

شعرهایم شعر چشمان تو شد

بی قرار حس چشمانت شدم

لحظه هایم رام چشمان تو شد

یک دل دیوانه دارم که کنون

سرکش آن برق چشمان تو شد

من غرورم رنگ چشمانت گرفت

آسمان هم رنگ چشمان تو شد

گلبرگم،نازنینم،جانانم

الهی فدات بشم مادرم،الهی بلا گردونت بشه مامان مسگان،بمیرم واسه اون دوتا چشم درشت مشگیت..بابایی می گه :"این چشکاش خیلی لکه به تو رفته"

اره مامانی چشمات به من رفته؟ منم عقل دل و جونم واسه تو رفته دلبرم

من هرجوری حساب کنم..هر جوری چرتکه بندازم هرجوری قاپ بریزم باز نتیجه یکسانه ؛تو خیلی باهوشی..نابغه ای حتی بابایی که خیلی دیر این جور موارد را تایید می کنه دیشب اقرار کرد که تو خیلی باهوشی می گی نه..بذار بنویسم کارهاتو درد تو چشام:

1.دو روز  دیدم رسیور را جابجا کردی و دستت  پشت رسیوره ازت می پرسم چکار می کنی جانان می گی:"فلش نمی خونه اسیور را خاموش کردم بخونه"

اخه تو هیچوقت نمی دونستی پست رسیور دکمه خاموش و روشن دستی داره..فقط دیده بودی ما برخی اوقات می گم رسیور هنگ کرده  دستمون را می بریم اون پشت

حالا دستت را بردی اون پشت چطور فهمیدی باید اون دکمه بزتی؟چطور فهمیدی اون دکمه رسیور را خاموش می کنه؟

جوابش یک چیزه :نابغه ای کوچولوی خواستنی من

 

2.دیشب بابایی پرسید شیر کاکائو می خواهی تا من داشتم جواب بابا را می دادم تو تر و فرز رفتی تو آشپزخونه..بعدا که بابای اومد اونجا دیدم داره تحسین و تشویقت می کنه..پرسیدم دوباره این گل گلی چیکار کرده؟!!!

خودت رفته بودی لیوان آورده بودی..بسته کاکائو را در آورده بودی و بدون اینکه کاکائو بریزی رو زمین ، کاکائو ریخته بودی توی لیوان و داشتی شیر می ریختی توش که بابایی رسید...

وقتی اینو خوردی و دوباره خواستی بابای بهت می گفت شیر تمام شده جانان خانوم...تو هم جواب می دادی:"خوب آب بزن بهش بابا سلال"

این کارو تو و این حاضر جوابیت یک توضیح داره فقط: تو نابغه ای کوچولوی زیبا

2 سال و هفت ماهگی

3. تو یک سری کارتون مورد علاقه داری که تعدادشون هم زیاده اپیزودهای زیاد شان د شیپ ،اپیزودهای زیاد پینگو،پت و مت ،مستر بین

و تو با چند ثانیه اول هر اپیزود دقیقا متوجه میشم که کودم قسمت هست و داستانش چیه..کاری که منو بابا توی این مدت کم نمی تونیم بکنیم

دقیقا همه داستانو با اون حرفهای قشنگ و دخترونه اتبا کلمات خودت و همراهی دستهای کوپولیت توضیح می دی..اخ اخ فدات شدم

اینها یک توضیح داره گلم: تو نابغه ای کوچولوی دلربا

 

4.بابایی یک کاری که شخصیت یکی از کارتونهات انجام می ده،حالا هرکودموشون پت و مت/مستر بین یا شان دشیپ،انجام می ده تو دقیقا درست حدس می زنی که کی اینکارو می کنه تازه داستان اون قسمت را هم می گی...

یا می ری کتاب می آری و می گی:"مامان دارم داستان می خونم" و دقیقا با همون لحنی که آقا سگه توی شان د شیپ واسه گوسفندا داستان می خونه تو هم داستان می خونی.

این یک توضیح داره:تو نابغه ای کوچولوی ناز

 

 

2 سال و هفت ماهگی

 

5.می ریم خونه خاله اینها می ری سر وسایل خاله به خاله می گه:"اون کفش مشکیه خوشگله که پوشیدی رفتی عروسی رقصیدی(همزمان ادای رقصیدن را هم در می اری) را بوپوش"

 

حال جریان چیه..یک شب خاله می خواست بره عروسیه دوستش همون کفش پاشنه بلندهایی که شما می گفتی را پوشید و حال شما بعد از دو ماه هنوز یادته

یا می ری سر وسایل ارایشی خاله و از وسایلش دقیقا استفاده ردست می کنی..رژ می زنی رو لبهات..سایه رو پلکهات..پنکیک روی صورتت

یا دستت را می ذاری روی دهنت و ادای سیگار کشیدن بابابزرگ را در می اری...

یا می ری سراغ دی وی دی پلیر خودت خیلی خوب و درست سی دی را عوض می کنی...

 

اینها همه یک توضیح داره: تو نابغه ای کوچولوی دلبندم

 

6.اما هنوزم که هنوزم به نظرم بزرگترین نشونه نبوغ تو قبل از یک سالگیت بود..وقتی خونه بی بی اینها بودیم..تو دلت انار می خواس..هی اشاره به آشپزخونه می کردی و من نمی فهمیدم....لاجرم

اشاره به آشپزخونه کردی بعد پلیور بابای که قرمز بودو نشون دادی...بعد وقتی بغلت کردم منو راهنمایی کردی طرف یخچال..یعنی انار می خواهی....

7.یکبار دختردایی های مامانی همراه با والدینشون اومدن خونه ما قبل از دو سالگی تو بود..کیک اورده بودن و شمع..که تو دختر کوچیکه یعنی مریم خانوم فوت کنید اینها..فیلمشو ضبط کرده بودیم..و تو چندباری این فیلمو دیده بودی

حالا هفته پیش همون افراد اومدن دیدن آبان...تو تا اونها رو دیدی رفتی تی شرتی که اون روز که کیک آورده بودن را اوردی به من گفتی جشن تولد مینوش و مریم اینو پوشیده بودم.....الهی من روزی صدبار واست بمیرم

تو نابغه ای..نابغه ای که مامانشو و باباش عاشقشن و می میرن واسش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهتاب
9 آذر 92 12:56
خاله دورت بگرده باهوش خانوم