جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

بر آستان جانان

ماه تابانم تویی تو،یار خوبانم تویی تو

1391/6/31 16:20
نویسنده : مامان مژگان
363 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

 

آنان که چون من بی پر و پروانه عشقند

جز در حرم جانان پرواز نخواهند کرد

گر کشت مرا غمزه غمازش زنهار

تا خونم از آن غمزه غماز نخواهند

 

 

عسلکم،خوشگلکم،جانانم

 

الان می خواستم آماده بشم چندتا از بی نهایت شیرین کاریهاتو بنویسم که دیدم صدای پا می آید..

بله بله ما دلبر مامان بیدار شده بودی اومدی پیش من..آخه اینقدر باهوشی می دونی وقتی چشماتو باز کنی من نباشم باید بیایی توی اتاق رایانه...بغلت کردم نازتو کشیدم شیر واست آوردم الان هم روی تخت هستی و داری شیر می خوری

اینقدر که دوست داری روی صندلی جلوی رایانه بشینی به قول خودت نای نای نگاه کنی عزیزم...البته وقتی هم که حوصله ات از نای نای دیدن سر می ره شروع می کنی به کند و کاو رایانه....همه دکمه های کیبورد را می زنی..می خواهی ببینی پشت مونیتور چی هست...

امروز داشتم لباسهای شما را که خشک شده بود تا می کردم ،دادم دستت گفتم بذار توی کشو،پیش خودم هم گفتم حتما می ره می ذاره روی تخت و بعدش خودم جمع می کنم..تو هم اومدی همه لباسهای خودت را بردی..بعدش هم جورابهای من و بابایی که خشک شده بود...

وقتی اومدم توی اتاق دیدم همه لباسهای خودت را درست سر جای خودشون گذاشتی..و جورابهارو هم همینجور

دردت تو چشام،دردت جونم..فدات بشم ،قربونت برم که اینقدر زرنگ و باهوشی گلم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)