جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بر آستان جانان

من آتش پرستم!!!!!!

      تصویرهای تو مثل شعله‌های آتش نامکرر است سبز آبی کبود من! نارنجی! آدم که از تماشای آتش سیر نمی‌شود می‌شود؟ خیال کن من آتش‌پرستم.     ...
12 اسفند 1393

زیبایی بی نهایت....لطافت بی کران...

      شعر هایم همه برای توست و هر چه که مینویسم. پایانی ندارد گفتن از تو, سرودنت, ستایش کردنت. در همه ی فصل های زیبایی در تمام دقایق مهربان دست هایت خلاصه تابستان هست چشم هایت خلاصه اسمان و عطر پیرهنت منتشر هست در سراسر جهان در باد ها از تو نشان میجویم در رود های جاری زلال چشم هایت را ستایش میکنم و در برابر ایینه خودم را که عاشقت هستم… ...
11 اسفند 1393

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو...............

      موهایت شاخه های پرشکوفه اند بر سرت... دستانت پنجه های خورشید را به تصویر می کشند...... صدایت تلالو مروارید در صدف و چشمانت..... معجزه ای عظیم در خلفت........... چه بنامم تو را؟ نه شکوفه نه خورشید نه مروارید نه معجزه. اتفاقی تکرار نشدنی.... نور چشم،خون توی رگم،جانانم از بس پرنسس های دیزنی را دیدی...دنبال هر فرصتی می گردی واسه خودت لباس پرنسی درست کنی تاج پرنسسی سرت بگذاری. مثل عکس بالا که کارتون وزنه آشپزخونه بابابزرگ اینهارو برداشتی،سرت گذاشتی و میگی این تاج پرنسسیه.. آخرین ابداعات تو و جوشش سلیقه شوما در اینه که یه شمد و یه کلاه بر...
11 اسفند 1393

ای صورتی قشنگ!!!!!

        وقتی خدا می خواست تو را بسازد، چه حال خوشی داشت، چه حوصــله ای ! این مـوهــا، این چشم هــا .... خودت می فهمــی؟ من همه اینها را دوست دارم. ...
11 اسفند 1393

کباب پزون!!!!!

          واحه این قلب منی ساز واسه آواز منی تو بهترین فرشته ای تاج روی سر منی نازنین،نازدونه،جانانم چندوقت پیش خونه بابابزرگ اینها هوس کردی خودت کباب درست کنی....گفتی دوست داری همونجوری که بابایی سلال(جلال) گوشت می کنه تو سیخ و می ذاره رو اتیش شوما هم کباب درست کنی... اما چون وسایل یا به قول فرنگی ها متریال مهیا نبود با خاله خوبت همفکری کردی و کمی سیب زمینی و سوسیس و فلفل دلمه دادیم بهت که خودت سیح کنیو بذاری روی آتیش.. مراحل  کباب درست کردن در عکسهای بالا مشخص است.. آخ آخ که وقتی کامل اشپزی یاد بگیری می شی کیمیاگری..چون هرچیزی ...
30 دی 1393

برف اومده دوباره!!!!!

            برف آمده شبانه رو پشت‌بام خانه برف آمده رو گل‌ها رو حوض و باغچه‌ی ما زمین سفید هوا سرد ببین که برف چها کرد رو جاده‌ها نشسته رو مسجد و گلدسته برف قاصد بهاره زمستان‌ها می‌باره سلام سلام سپیدی! دیشب ز راه رسیدی؟ مرواریدم،زمردم،جانانم نیمه شب بود که بابای و شوما متوجه شدید برف اومده و شوما گل گلی می خواستی همون موقع بری بیرون برف بازی؟؟!!! طبیعتا مامان مسگان (مژگان) اجازه نداد و شوما هم خیلی ناراحت شدی به صورتی که تا 15 دقیقه مامانتو تهدید می کردی...ای تر.و.ریست قشنگ و دوس...
30 دی 1393

عروس قلبم

            عروس قلبم چه اشاره ریزون یه نیگا به ما کرد وای چه غمزه ریزون سبد و سبد گل رو سرش بریزین خاک زیر پاشو نفروشین ارزون اومد برام عزیزی ، وای عجب عزیزی دور اون چشاش بگردم ، وای که چه نغمه ریزی اومد برام عزیزی ، وای عجب عزیزی عروس ، عروس قشنگم ، تویی که تو اون عزیزی وای عجب عزیزی   پینوشت: نه که فکر کنید دخترم دوست داره عروس بشه...نه!!!!!!!1 دخترم دوست داره پرنسس بشه(این قسمت مربوط می شود به پرنسس های دلربای دیزنی که هوش و حواس دخترکم را برده اند) دوست داره لباس پرنسسی مثل لباس پرنسسهای کارتونهایش داشته باشد..به همین ...
22 دی 1393