جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

بر آستان جانان

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو...............

1393/12/11 14:59
نویسنده : مامان مژگان
373 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

موهایت شاخه های پرشکوفه اند بر سرت...

دستانت پنجه های خورشید را به تصویر می کشند......

صدایت تلالو مروارید در صدف و چشمانت.....

معجزه ای عظیم در خلفت...........

چه بنامم تو را؟

نه شکوفه نه خورشید نه مروارید نه معجزه.

اتفاقی تکرار نشدنی....

نور چشم،خون توی رگم،جانانم

از بس پرنسس های دیزنی را دیدی...دنبال هر فرصتی می گردی واسه خودت لباس پرنسی درست کنی تاج پرنسسی سرت بگذاری.

مثل عکس بالا که کارتون وزنه آشپزخونه بابابزرگ اینهارو برداشتی،سرت گذاشتی و میگی این تاج پرنسسیه..

آخرین ابداعات تو و جوشش سلیقه شوما در اینه که یه شمد و یه کلاه بردی توی حیاط و با اینها لباس و تاج برای تاب..بله تاب....بله بله..هیمنی که سوار میشن هول میدی....درست کردی

درد و بلات تو جونم.که....

کلمه ای نیست که تو بگی و قند نباشه

کاری نیست که تو بکنی ذوق و سلیقه نباشه

رفتاری نیست که تو بکنی و نمک نریزه ازش....

لحظه ای نیست که تو باشی و زیبایی جاودان نشه...

 

عاشقتم دلربا..دیوونتم همیشه بهارم

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان زهره
11 اسفند 93 15:06
سلام عزیزم ماشاالله چقدر ماهی خیلی به دل میشینی دوستت دارم فراون میبوسمت گلم
خاله
11 اسفند 93 15:50
تو دختر شيك پوشمى ..خيلى بانمكى منم خيلى ذوستت دارم شاهزاده خانم
مهتاب
11 اسفند 93 15:51
چه خوبه شما بدنيا اومدى كه بشي همه زندگيه من❤️❤️❤️❤️