جانان در آتشکده
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت مویی نفروشم به همه ملک جهانت شیرینتر از این لب نشیندم که سخن گفت تو خود شکری یا عسلست آب دهانت بر سرو نباشد رخ چون ماه منیرت بر ماه نباشد قد چون سرو روانت آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت ماه بانو،خورشید بانو،جانانم اینجایی که عکس گرفتیم آتشکده زرتشتیان زارچ یزد هست.روز 5 عید رفتیم این مکان را ببینیم.در بدو ورود به ما تعارف کردند نقل بخوریم . همینجا بود که تو با ظرف نقل آشنا شدی و عین نیم ساعتی که اون...
نویسنده :
مامان مژگان
8:41