جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

بر آستان جانان

دلبر،دلبرم...تاج سرم

1392/2/29 8:45
نویسنده : مامان مژگان
704 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

هفته سوم 10 ماهگی

هفته دوم 9 ماهگی

هفته دوم 9 ماهگی

هفته سوم 7ماهگی

 

گلشن زیبا سخنان نرگس جانان من است

گیسوی خوش طره آن مرز تن و جان من است

واصف شهر را ببین در صدد بیان او

مَنگ و کَر و کور و خموش از رُخ جانان من است



نرگس بُستان لبش غنچه ای از رمز وجود

کوش فرشته ای چو این دُرّ خوش الوان من است ...



 ناز ناز خانم،شیرین خانم،جانان خانم


شیطونکم..دلبرکم...اینقد اون پاهای تپلی تو را دوست دارم..وقتی می خواهی بخوابی پاهاتو می ذاری لب گهواره..و اون انگشتهای کشیده و چاق پاهات مثل یک ردیف مروارید کنار هم هست..آآآخ که تک به تک اونهارو دوست دارم..

وقتی می شونمت توی بغلم و دونه دونه انگشتها پاهتو می شمارم..تو هم هی به من نگاه می کنی و هی به انگشتها...وقتی کار من تموم می شه ..تو پاهاتو بلند می کنی می خواهی اونها رو بشماری...اما بلد نیستی که بگی یک..و فقط از تن صدای من تقلید می کنی.ای خدااااااااااااااااااااااخه دورت بگردم...الهی فدات شم نمک خانم


وقتی سرتو دولا می کنی و میذاری روی زمین و باسنت می آری بالا و زیر مبل هارو نگاه می کنی و دنبال توپت می گردی می خوام همون موقع واست جون بدم...یا وقتی دست می زنی...و تا صدای موسیقی میشنوی می رقصی..درد و بلات به سرم....


وقتی می رسی به یک وسیله ای که خودت می دونی واست ممنوع هست..مثلا عینک بابایی....اول با صدای بلند ذوق می کنی و می گی:"هییننننننننننن." بعد چنبار برمی گری به ما نگاه می کنی... و تا ما حواسمون نیست..برش می داری..وقتی هم که متوجه می شی ما داریم می آییم طرفت که اونو ازت بگیریم از ذوق جیغ می زنی و اون وسیله محکمتر می گری..یا محکمتر می زنیش روی زمین...پیش مرگت بشم

اینقد دوست دارم که نگو..اینقدر به بودنت به خنده هات به گریه هات..به نق زدنت..به خوابیدنت..به پاهات..به دستات..به موهات..به نگاهت فبه نفسهات...به صدای شیر خوردنت..به ملچ مولوچ کردنت وقتی داری ماست می خوری...احتیاج دارم..نیاز دارم...وابسته ام که نهایت نداره


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

mahtab
3 اسفند 90 11:35
salam eshgham, khale kheili doset dare shirine man asal khanoom