آی عکاس باشی عکاس باشی عکسمو بردار!!!!
یک لحظه مرا تو از خودت دور نکن
با اخم خودت مرا تو رنجور نکن
جانان نفسم به با تو بودن گیر است
پس باش و چراغ عمر مرا کور نکن
نفسم،قشنگم،جانانم
درد و بلات تو جونم...این عکسهارو خونه بابابزرگ گرفتیم.وقتی دیگه با همه چیز تو خونه بابابزرگ بازی کردی و حوصلت سر رفت...یاد دوربین می افتی....خود هم می دونی که بابابزرگ کجا می ذارتش(تو کمدش)..می ری دوربینو بر می داری....پایه اش را بابابزرگ واست درست می کنه و تو هم اینجوری با این فیگورهات عکس می اندازی...
اخه تو چقدر نازی...چقدر ناز داری..من چقدر نازتو بکشم...دورت بگردم....
مثل اینکه به عکاسی علاقه داری..چون وقتی هم که دوربین دم دستت نیست..میری سراغ گوشی بابا جلال و عکس می گیری..از من ازخودت از آبان....از بابایی از هرچی دوست داری....
بعدش هم میایی می گی:"مامان نقا نقا نقا(نگاه نگاه نگاه)" و شاهکارهای هنریتو نشون میدی...
اخه بلا گردونت بشم..تو خودت شاهکار خلقتی....تو خودت هنر والایی...همه عشقو هنر و زیبایی از تو شروع میشه مردم واست..نفسم .عاشقتم