شب یلدا و جانان در میان
از غم عشقت دل شیدا دل شیدا شکست
شیشه می در شب یلدا شب یلدا شکست
بس که زدم خار مغیلان به کف
خار مغیلان همه در پای شکست
عزیزترینم،نازنینم،جانانم
این اولین شب یلدای تو بود خوشگلم..امیدوارم هیچوقت روزگارت شب نباشه..همشه روزگارت به صافی آسمون آبی روزهای بهار و گرمای روزهای تابستون باشه
روزی که شبش یلدا بود (روز چهارشنبه) مدارس و ادارات دولتی اصفهان به علت آلودگی هوا تعطیل بود و ما هم از فرصت استفاده کردیم با بابا و خاله مهتاب رفتیم میدان نقش جهان..که بعدا عکسهاشو همینجا می ذارم......
شبش هم با بابا بزرگ رفتیم هایپر مارکت و شام گرفتیم و بعدش هم اومدیم خونه بابابزرگ..سفره شب یلدا پهن کردیم...عکس گرفتیم خوش گذرونیدم . بعد هم رفتیم پایین خونه عمه مامان
نکته بسیار جالب اون شب این بود که ما عکس مامان بزرگ فخری را گذاشته بودیم پایین سفر و تو تمام مدت روبروی عکس نشسته بودی..دست می کشیدی روش..نازش می کردی...و هی می گفتی عمی..عمی....انگار که یک عمره با مامان بزرگ فخری آشنایی