جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

بر آستان جانان

امشب ،در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

  عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن با سر اندر کوي دلبر عشق نتوان باختن سلام جانانم،شاخه نباتم گلم اینها عکس های اولین شب زندگی توست...تو آروم خوابیده بودی توی تخت و خاله مهتاب هم همینجوری بالا سرت ایستاده بود و نگاهت می کرد...تکون نمی خورد...دو سه بار بهش یادآوری کردم که :"مهتاب می تونی روی صندلی بشینی و نگاهش کنی ها؟"...اما خاله اصلا حواسش نبود.... حتی به من هم اعتنایی نمی کرد...نا سلامتی من عمل کرده بودم و خاله هم اومده بود که اونشب مراقب من باشه..دو بار از تخت اومدم پایین و رفتم بیرون ..اما خیر...تو از همون لحظه اول هم هوش و هم دل از خاله برده بودی...اون اصلابه من اعتنایی نمی کرد... ...
29 ارديبهشت 1392

روز واکسن ، روز درد

از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است غرض اين است وگرنه دل و جان اين همه نيست سلام جانانم،گل بنفشه مامان امروز روز واکسن سگانه،نوبت سوم بود....ساعت 11 صبح اول بهت 3 سی سی شربت استامینفن دادیم..و  بعد هم رفتیم بهداشت(مهربد). حالا بماند که تو گل گلی شربت را دوست نداشتی و هی می دادی بیرون....و لاجرم بابایی و من مجبور  شدیم به کمی زور متوسل بشیم..و تو هم با غرغر و گریه خوردی.... ****** روی تخت دراز کشیدی  و خانم پرستار اول بهت قطره را داد و بعد  من پای چپتو گرفتم و تو عزیز دلم فکر  کردی دارم باهات بازی می کنم..داشتی می خندیدی که خانم  پرستار بهت واکسن زد....وقتی  مایع...
29 ارديبهشت 1392

عکسهای چهار ماهگی جانانم

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است بر رخ او نظر از آينه پاک انداز جانانم،شکره پاره من،پاره تنم 4 ماه از اومدنت به این دنیا می گذره..این چهار ماه هر لحظه اش واسه پدرت و من شگفت انگیز و رویایی بوده... دلبرکم..دو سه روزه که حنجره ات را کشف کردی و با صدای بلند با ما حرف می زنی..اونم چه حرف زدنی شیرین عسلم..بلند بلند صدا می کنی...نگران نباش قشنگم صدای زیباتو ضبط کردیم... آخ که چقدر این صداهارو دوست داریم و ذوق می کنیم.. دوستت داریم....     ...
29 ارديبهشت 1392

طلوع خورشید و آمدن سروچمان

روزی که، تو اومدی روی زمین  یه فرشته کم شد از آسمونا  مثل گل شکفتی بین آدما  گل سر سبد بودی بین اونا    همیشه هر جا که بودی تک بودی  دل تو مثل اونا خاکی نبود  خیلی ها حسودیشون می شد بهت  آخه هیچ دلی به اون پاکی نبود جانان من،گل یاسمنم وقتی داشتم به هوش می اومدم چیزی زیادی حس نمیکردم..جلوی چشمام سیاهی بود و انگاری داشتند تکونم می دادم..یک دفعه یادم اومد که آخ..تمام شد..عمل تمام شد ،دخترم اومد و  من برای همیشه مادر شدم.. فشارم بالا بود عزیزم و واسه همین منو منتقل نکردند بخش همونجا توی زایشگاه بودم با یه خانم دیگه...خوابم م...
29 ارديبهشت 1392

دل بیقرار دارم من

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان کوته نتوان کرد که اين قصه دراز است   جانانم،سلام برگ گلم دختر قشنگم تو روز دوشنبه پانزدهم فرورودین سال یک هزار و سیصد و نود هجری شمسی به دنیا اومدی ...تو بیمارستان سعدی...نه نه نه گلم بذار از دو روز پیشترش واست تعریف کنم..یعنی روز طبیعت گردی..سیزدهم فروردین. اون روز دلم یک جورایی بی قرار بود..آخه خانم دکتر گفته بود یک هفته دیگه یعنی روز بیستم فروردین تو به دنیا خواهی اومد....منم پیش خودم فکر می کردم هفته دیگه  همچین روزی تو نباتم توی بغلمی و از این فکر دلم غنج می رفت... فرداش رفتم دکتر..کلی شلوغ بود...هم وزنم زیادشده بود و هم فشارم بالا بود....دلم هم کمی درد د...
29 ارديبهشت 1392

سر آغاز

چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود   چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود  سلام به دخترم و همه عزیزانی که نوشته های این وبلاگ را خواهند خواند.  پیش تر ها خاطرات و مکنونات قلبی خود را در دفتر خاطرات می نوشتیم....اما الان بر جریده اینترنت می نویسیم و ثبت می کنیم تا کسان دگری را هم با خود همراه کنیم..کسانی که با دلتنگی های ما دلتنگ شوند و با شادی هایمان دلخوش. جانانم،جانان من، دخترم،عزیزتر از جانم قصد دارم خاطرات و عکسهایت و همچنین چکیده ای از عشق بی پایان، بی کران و ژرفی را که به تو دارم اینجا بنویسم تا بعدها شاید هنگامی که دلتنگی ، غمگینی ، نا امیدی.... شاید روزی که دور از من و ...
29 ارديبهشت 1392

این مرز پر گهر (انزلی ماسوله)

                  ای ایران ای مرز پر گهر ای خاکت سرچشمه هنر دور از تو اندیشه بدان پاینده مانی و جاودان ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم مهر تو چون شد پیشه ام دور از تو نیست اندیشه ام در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما آلبالو گیلاس،برگ گل یاس،جانانم عزیزم این اولین مسافرت تو به خطه شمال بود.البته آخرین مقصد ما در مسافرت شمال انزلی و ماسوله بود.عصر رسیدیم انزلی رفتیم پارک دم اسکله.تو هم که مثل همیشهخوشگل و خوشتیپ شده بودی...بوف می خوردی و شیطونی می کردی. &n...
29 ارديبهشت 1392

تولد جانان خانم مبارک

          وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنیای پر از درد ، واسه من مثل بهشته روز میلادت مبارک عزیزترینم . گل گلاب،برگ گلم،جانانم تولدت مبارک دخترم.واسه تولدت یک مهممونی کوچیک گرفتیم خونه بابابزرگ با خانواده عمو جعفر،عمو مصطفی،عمه  و فرانک اینا..... منتظریم بریم مهمد کودک که هر سال تولدت را مفصل با همسن و سالهای خودت واست بگیرم نفسم... البته با بودن تو هر روز و هر ساعت واسه شادی و جشن...از روزی که به دنیا اومدی تا همین الان که ماندانا را بغل کردی و...
28 ارديبهشت 1392