عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن با سر اندر کوي دلبر عشق نتوان باختن سلام جانانم،شاخه نباتم گلم اینها عکس های اولین شب زندگی توست...تو آروم خوابیده بودی توی تخت و خاله مهتاب هم همینجوری بالا سرت ایستاده بود و نگاهت می کرد...تکون نمی خورد...دو سه بار بهش یادآوری کردم که :"مهتاب می تونی روی صندلی بشینی و نگاهش کنی ها؟"...اما خاله اصلا حواسش نبود.... حتی به من هم اعتنایی نمی کرد...نا سلامتی من عمل کرده بودم و خاله هم اومده بود که اونشب مراقب من باشه..دو بار از تخت اومدم پایین و رفتم بیرون ..اما خیر...تو از همون لحظه اول هم هوش و هم دل از خاله برده بودی...اون اصلابه من اعتنایی نمی کرد... ...